آیا میلاد ابراهیمیان آزاد شده است؟

0 نظرات

سه ماه پیش میلاد ابراهیمیان توسط نیروهای امنیتی در منزل شخصی اش بازداشت شده و به اوین منتقل گردید.

چند روز پیش خبری مبنی بر آزادی وب در سایت گزارشگران حقوق بشر منتشر گردید. اما همچنان خبری از او در دست نیست. این خبر هنوز مورد تایید بسیاری از خبررسانی ها قرار نگرفته و حتی دوستان نزدیک وب نیز از او کاملاً بی خبر هستند.

سایت گزارشگران حقوق بشر:

http://rhairan.in/prisoners/?p=1611

از کسانی که به نحوی می توانند اطلاعی از او بدست آوردند خواهشمندم این خبر را تایید تا تکذیب کنند.

» ادامه مطلب

شعری به یاد میلاد ابراهمیان - زندانی سیاسی

0 نظرات
گرددسرزمین ابری من ! پیک بارانت کجاست؟
نغمه جانبخش مرغان بهارانت کجاست؟

دشت ما دشت شهیدانست و گل ها سر به خاک
در چنین پاییز ، سعی لاله کارانت کجاست؟

خانه ها خاموش و ، دل ها تنگ و ، صحرا در سکوت
شیهه اسبان و گلبانگ سوارانت کجاست؟

تا پرستوی خیالم بال و پر شوید در آب
موج نرم تن نواز چشمه سارانت کجاست؟

از گلوی کبک ها هم بر نمی خیزد خروش
شادی شور افکنان کوه سارانت کجاست؟

نقش زشتی را نیارم دید ، زیبایی چه شد؟
خامه معجزگر صورت نگارانت کجاست؟

تا مگر چشمم بیاساید شبی در باغ خواب
لای لای مهربان جویبارانت کجاست؟

خنده بر لب هایمان نقشی ندارد سال هاست
بر غم ما ، های های تلخ بارانت کجاست؟

تقدیم به تمامی مبازان راه آزادی از جمله میلاد ابراهیمیان رفیقی که سه ماه است در اوین به سر می برد.


» ادامه مطلب

تقدیم به میلاد ابراهیمیان - رفیق در بند

0 نظرات
ای روزگار گرگ صفت ، ای گراز پیر!
دندان خونچکان پر از خشم خویش را -
بر بازوان من -
تا بن فرو ببر.
من مرد عجز و ناله و الحاح نیستم.

خصمانه تر بزن!
استاده ام دلیر
من مرد استقامت و امّید و شادی ام
من کوه آهنم.
امّا تو بدسگال ندانی که کیستم!

با مشت آهنین -
بر سینه ام بکوب
گر بشکنی به زیر لگد استخوان من -
بر آن سرم که شاد -
مغرور و سر بلند -
در صحنه نبرد به مردی بایستم

گر برکشی زبان مرا از درونِ حلق -
آهی نمی کشم
تا بر نهم به سینه تو داغ آه را !
کِی دیده ای که من ز مصیبت گریستم؟

من پیش رنج ، قامت خود خم نمی کنم
تا باشدم نفس-
با عشق و شور ، همسفر زندگیستم
گر ناله برکشم -
جز بی نوای پستِ فرومایه چیستم؟!

ای روزگار پیر !
من بر شکست پست تو تن در نمی دهم
اینک منم دلیر.
در اوج افتخار
چون صخره ، استوار.
چون ابر ، سربلند.
چون کوه ، پایدار.
در عمر ، لحظه ای به حقارت نزیستم.

هان ، ای درنده گرگ!
هان ، ای گزنده مار !
هان ، ای لهیب صاعقه استخوان فروز
بشکن ، بشکن ، بسوز!
من پیشتاز قافله استقامتم.
من مرد عجز و ناله و الحاح نیستم!


تقدیم به همه مبارزان سیاسی در بند...
» ادامه مطلب